شُل (آسان) گرفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام شُل (آسان) گرفتن، کاری بهکار کسی نداشتن، سختگیری نکردن، سخت نگرفتن، آزاد گذاشتن
شُل (آسان) گرفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام شُل (آسان) گرفتن، کاری بهکار کسی نداشتن، سختگیری نکردن، سخت نگرفتن، آزاد گذاشتن
منشعب شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت شعب شدن، جدا شدن، شاخهشاخه شدن، پخش شدن، واگرویدن، ازهم دور شدن، پراکندن متفرق شدن، منحرف شدن منتشرشدن، تشعشع کردن ضعیف شدن