شغلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ار، حرفه، کسب، کسبوکار، صنعت، هنر، مشغله، وظیفه، فعالیت اشتغال▲، استخدام، خدمت شغلآزاد، شغل دولتی، کار [تولیدی] آمارگری، آهنگری، آینهکاری،
شکلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل کل، صورت، مثال، مثلافلاطونی، نمونۀ کامل، ایده تمثال، عکس، نگاره، تصویر، هیستوگرام، نمودار، آمار قالب، فُرم، قسم، نوع، جور، الگو، سامانه، بافت، ساختار
شکل دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل دادن، شکل بخشیدن، بهسبکخاص درآوردن، شکل خاصی دادن، اسلوب بخشیدن، آراستن، آرایش دادن، درست کردن، بههمآوردن تشکیل دادن، درست کردن، ساختن، به صورت چیز
شکل گوشهدارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل دار، سهگوش، مثلث، چهارگوش، مربع، مستطیل، شکل مقعر، شکل محدب لوزی، ذوزنقه، متوازیالاضلاع هرم، مکعب، منشور، مخروط
شاغلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ل، فعال، مشغولکار، دارای شغل، باکاره، دارایفعالیت، ساعی، زحمتکش بهکارگرفتهشده، استخدامشده
شُل (آسان) گرفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام شُل (آسان) گرفتن، کاری بهکار کسی نداشتن، سختگیری نکردن، سخت نگرفتن، آزاد گذاشتن
منقطعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت نقطع، نامتحد، مقطع، ناپیوسته، گسسته، گسیخته جدا▼، جداشدنی▼، شکسته▼ متوقف بریده، پاره، متفرق شُل، لَق، آزاد، هرز، واگذارده مستقل تکهتکه عددوار، مقطع
مربوط بهاشتغال و کسبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی مربوط بهاشتغال و کسب، کاسبکارانه، تجاری، تولیدی، بازاری حرفهای، واقعبینانه، جدی، واقعبین، رسمی کارآ، ماهر آزاد اشتغالزا، شغلی، استخدامی
واگذاردهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی رده، واگذارشده، نگهدارینشده، واهشته مورد غفلت واقعشده، واگذاشته [غفلت] فروشرفته، فروختهشده، واگذارشده، واگذاریشده، هبهشده، انتقالی،