شغلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ار، حرفه، کسب، کسب‌وکار، صنعت، هنر، مشغله، وظیفه، فعالیت اشتغال▲، استخدام، خدمت شغلآزاد، شغل دولتی، کار [تولیدی] آمارگری، آهنگری، آینه‌کاری،
شغلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ار، حرفه، کسب، کسب‌وکار، صنعت، هنر، مشغله، وظیفه، فعالیت اشتغال▲، استخدام، خدمت شغلآزاد، شغل دولتی، کار [تولیدی] آمارگری، آهنگری، آینه‌کاری،
شاغلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ل، فعال، مشغولکار، دارای شغل، باکاره، دارایفعالیت، ساعی، زحمتکش به‌کارگرفته‌شده، استخدام‌شده
کار[یدی] کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه کردن، کار کردن، رنج بردن، بیل زدن، آفتاب خوردن، اضافه کار کردن، شغل داشتن، شاغل بودن، اشتغال داشتن رانندگی کردن
عنوانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی قب، کنیه، درجه، سمت، پست، شغل، مقام، منصب، منزلت، وجود حق، اعتبار، فخرفروشی نام
ددفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی دیو حیوان گوشتخوار، حیوان صیاد، ببر، گرگ، شغال، کفتار خون‌آشام، خفاش، حیوان مار، خزندگان عقرب
