شرح دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ح دادن، باز کردن، توصیفکردن، تشریح کردن، توضیح دادن، بیان کردن، تفسیر کردن
شرّفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام ایدنیا و محیط، بدی، مفسده، قبح، تباه، پلیدی، زشتی، کثافت، فساد، خرابی، ضرر، گزند، عیب ظلم، ستم ◄ زور، اجحاف، بیعدالتی زهر، بلا، بلایایط
شاقفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام گران، ناروا، عدوانی، ازروی ستم و زور، ظالمانه، ناحق غاصبانه، زیادهستان
قطبنمافرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت نما، مغناطیس جهات قطبنما: شمال، شرق، جنوب، غرب، خاور، باختر، مشرق، مغرب، شمال (شرقی، غربی)، جنوبِ (شرقی، غربی) قبله، کعبه، مکه، مکان مقدس
سازمان سیاسیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام ور، مملکت، دولت▲، حکومت، حکومت (ملی)، دربار، ایالت، اردوگاه، بلوک، ائتلاف، محور، جبهه، نهضت، فدراسیون نظام، حاکمیت، رژیم، سیستم کشور، د
قانون شرعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات شرع، فقه، الهیات، سنت، حدیث موضوعات فقه: قضا، قصاص، روابط رعایا و حکام، ارث، ازدواج، طلاق اصول فقه، احکام، احکام اولیه، احکام ثانویه اعاده، استح
فروغفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی شفق، طلوع، غروب، تشعشع▼، سرخی، گداختگی، آتش فلورسانس، فسفرسانس نور، تلألو، تابش، آفتابزردی هاله، کورونا شفق قطبی، اُرورا طیف، اسپکتروم، بیناب،
اظهار عشق کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی شق کردن، خواستگاری کردن، پیشقدم شدن، چشمک زدن، نگاه کردن، پیشنهاد ازدواج دادن