شرارتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات رت، تبهکاری، شرّ، گناهکاری، شیطانی بودن، دیوخویی، خطاکاری، بیعدالتی ضعف اخلاقی، انحراف شیطنت، بدذاتی، بدجنسی، فضولی، آشوبگری، بیعفتی، نادرستی
بدکارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ] بدکار، شریر، [ شرارت934]، جلاد، دژخیم، شمر، آدم پست، فاسد، خرابکار، چیز ممانعتکننده، ویرانگر اشرار، بدکاران، تبهکاران مجازاتکننده
نادرستی اخلاقیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط ستی اخلاقی، فقدان خلوص، کتمان بهانه ایهام، دررفتن، دورویی چاپلوسی تجسم غیرواقعی فسق، شرارت
بدیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی م] بدی، پستی [صفات بد انسانی]: شیطنت، خباثت، شرارت، بدجنسی، بدخویی، موذیگری، بدکاری، تبهکاری، نادرستی، بددهانی، ناسزاگویی، فحاشی، هرزگی، سوءن
عمل بیرحمانهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی یگری، ظلم، توحش، شرارت، ستم، مظلمه، تطاول، دستدرازی، تعدی، زور، قتل، کُشتوکشتار، خونریزی، کُشتن، بیعدالتی جفا، غدر
فقدان حقفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ن حق، پاسخگو نبودن، عدمتوقع، عدم انتظار، عدم مصلحت، شرارت، پا فراتر گذاشتن، بیحرمتیبهمقدسات، بیتقوایی