شخصفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ، تن، نفس، مرد، مخلوق، بندۀ خدا، عبد، بنده، عنصر آدم، انسان▲ افراد، اشخاص، عناصر مشارالیه فلان، یارو ◄ بینامی
شخص حملکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ص حملکننده نامهبر، نامهرسان، پستچی، ارتباطات پستی حمال، باربر، گاریچی غلام، برده منتقلکننده قایقران، دریانورد راننده، سوار حمل، انتقال
شخص غافل [حالتاسمی]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود ص غافل [حالتاسمی] آدم گریزپای ازجانگذشته بیعار، شخص تنبل [حالت صفتی ◄غافل▼]
شخص بیمارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ار، مریض، دیوانه، معلول، بستری، ناخوش مسلول، مسموم مضروب، مصدوم، مجروح مقتول، کشتهشده
شخص بیتقوافرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب وا، شخص بیدین، کافر، نفرینکننده، فحاش، بدکار، شخصلامذهب، اهریمنصفت
انسان والافرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات والا، انسان نمونه، ابرمرد، آدم نازنین، شخص فرشتهخو، شخص نیکسیرت، شخص شریف، مرد خوب، امام، نمونۀ کمال مصطفی، پیامبر علی (ع)، مولیالموحدین پیر،
زاهدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب ، پارسا، عارف، عابد، شیخ، درویش، قلندر، صوفی، انسان والا، شخص پرستشکننده، روحانیت، شخص معتقد سجادهنشین، صدیق مرتاض [حالت صفتی: زاهد▼] مرد ازدواجن
نیکوکارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ر، صاحب کرم، احسانکننده، انساندوست، حاتم طائی، خیّر، خیرخواه، بخشنده، متولی امور خیریه، انفاقکننده، شخص دهنده فرشتۀ نگهبان، حامی، محا
پدرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت بابا، پاپا، اب، باب، والد، جد، نیا پدراندر، پدرخوانده پدرجد، پدربزرگ، شخص پیر آتا، اَبا، باباجی
شخص غافل [حالتاسمی]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود ص غافل [حالتاسمی] آدم گریزپای ازجانگذشته بیعار، شخص تنبل [حالت صفتی ◄غافل▼]