پخته [شخصیت]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: عواطف عام ] پخته [شخصیت]، صفات شخصیت، صفاتخوی شکلگرفته، قالبیافته متأثر مادرزادی، ریشهای، ریشهیافته
شخصتنبلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه دم تنبل، انگل، طفیلی، پارازیت، سربار، بیکاره، ولگرد، گدا، شخص بیاهمیت
کامپیوتر شخصیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد یوتر شخصی، رایانۀ خانگی، پیسی برنامۀ کاربردی، پکیج، بستۀ نرمافزاری، اتوکد، استودیو (نرمافزار گرافیکی)، واژهنگار، غلطیاب، جدول گسترده، پیامنگار،
در مذمت شخصی سخن گفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات سخن گفتن، هجو کردن، تخطئه کردن، توصیه نکردن، غیبت کردن، تاختن، محکومکردن، انتقاد کردن، لعنت کردن، نفرین کردن، بدگویی کردن نالیدن، ازکسی (چیزی) ن
پخته [شخصیت]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: عواطف عام ] پخته [شخصیت]، صفات شخصیت، صفاتخوی شکلگرفته، قالبیافته متأثر مادرزادی، ریشهای، ریشهیافته
ناخوشی دماغیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ، بیماری روانی، آشفتگی شخصیتی، اختلال اعصاب، ناهنجاری (اختلال) روانی، هیستری، ناآرامی درونی، حیرانی، نِورُز، نِوروز، رواننژندی خبط دماغ فو
جوهر داشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود جوهر داشتن، ذات داشتن، تعیّن، واقعیت، وجود شخصیت، فردیت، عینیت بدن داشتن، ملموس بودن، جسمیت، محسوسیت، مادیت وزن، جاذبه، گرانش، سنگینی پُر بودن، مواد
ویژگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ویژگی، خاص بودن، تک بودن، کیفیت ویژه انفراد، فردیت، شخصیت، هویت، صفت، خصوصیت، مختصه، حالت، ماهیت تخصص، مهارت تکی، یکتایی ذوق شخصی، ابداع، تازهگویی،