شتابفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ایش سرعت، گاز، جلو زدن، جهش، دو، چهارنعل، تاخت مسابقه، گراندپری، مسابقۀ اتومبیلرانی، میدان مسابقه، رانندۀ مسابقه عجله، تعجیل تبادر
عجلهکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه جلهکردن، شتاب کردن، خودرارساندن، سراسیمه رفتن، بدوبدو کردن، سریع رفتن باعجله بردن، سَر بُردن خود را باختن، مضطرب شدن، کلافه شدن، دستپاچه
تعجیلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ل، زود بودن، سحرخیزی، شتابزدگی، شتاب، سرعت، سراسیمگی، عجله، فعالیت تسریع، تندی، بلافاصلگی، بلادرنگی، فوریت، لحظهای بودن سبقت، پیشدستی▼ تبادر