شاهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام شاهنشاه، شهریار، اعلیحضرت، خسرو، کیخسرو، ملک، امیر، حاکم، خاقان ملکه، شهبانو، علیاحضرت، امپراطریس قیصر، سلطان، خلیفه، سزار، تزار، کایزر
شاخهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت شعبه، فرع، شاخ چیز فرعی، مشتق، متفرعات، تابعه الحاقی، متمم ساقه، شاخ وبرگ قمر واحد اداری ◄ بخش▲
شاخ وبرگفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ه: شاخه، سرشاخ، بُن، برگ، ساقه، جوانه، تنه، کُنده، بالاتنه، ریشه، پیاز، غده، پاجوش، بچه، نشا، رخ، نافه برگک، برگچه، برگه، بَشَره، برچه گل، بهارن
شاهدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مبانی استدلال گواه، ناظر، بیننده، خبرچین تأییدکننده، امضاکننده طرفِ دعوی بیطرف
حاضرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام اضر، موجود، شاهد، ساکن، جاری، نافذ همه جاحاضر، فراگیر، همهگیر پخششونده، واگیر، اپیدمیک، مُسری
بدن انسانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ، تن، پیکر، آغوش، ارگانیسم، هیکل، قواره، اندام، قدوقواره، بالا، قدوبالا، قدوقامت جان، روح کالبدشناسی، علوم پزشکی، اندام، ماهیچه، مفصل، عضله قامت
شخص بزرگزادهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی زرگزاده، آزادمرد، آزاده، اجلّ امامزاده، سید، آقا، سرور شاه، آدم شیکپوش، فرد مهم
بازی تختهایفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ختهای، تخته نرد، شطرنج، گو، ویچی شطرنج، تختۀ شطرنج خانه، خانۀ سفید، خانۀ سیاه مهره، شاه، وزیر، فیل، اسب، رخ، قلعه، پیاده کیش، مات، پات، آمپ