شاهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام شاهنشاه، شهریار، اعلیحضرت، خسرو، کیخسرو، ملک، امیر، حاکم، خاقان ملکه، شهبانو، علیاحضرت، امپراطریس قیصر، سلطان، خلیفه، سزار، تزار، کایزر
شاهدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مبانی استدلال گواه، ناظر، بیننده، خبرچین تأییدکننده، امضاکننده طرفِ دعوی بیطرف
شاهکارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه آفریده، اثر، کار استادانه، کار هنری، اثر هنری، مطلوبکلکسیونرها حماسه، دلاوری
حاضرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام اضر، موجود، شاهد، ساکن، جاری، نافذ همه جاحاضر، فراگیر، همهگیر پخششونده، واگیر، اپیدمیک، مُسری
نگاه کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی کردن، نظر انداختن(افكندن)، شاهد بودن برانداز کردن، دید زدن، تماشا کردن، نظاره کردن، خوردن، چشمچرانی کردن ◄ گستاخ بودن ناخنک زدن، نگاه اجمالی کر