شاملفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم مل، حاوی، آبستن، دربردارنده، متضمن، محتوی، فراگیر دارا همگانی، کلی، عامه، عمومی، عام متشکل، دربرگیرنده مشتمل واجد، دارنده
شامل بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ن، دربر داشتن، دارابودن، حاوی بودن، متضمن بودن، پوشش دادن، پوشاندن درخود جا دادن ایجاب کردن دارای عضوی (ویژگی، صفتی، ...) بودن ناظر بهچیزی بودن، تعم
شاخ وبرگفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ه: شاخه، سرشاخ، بُن، برگ، ساقه، جوانه، تنه، کُنده، بالاتنه، ریشه، پیاز، غده، پاجوش، بچه، نشا، رخ، نافه برگک، برگچه، برگه، بَشَره، برچه گل، بهارن
شَمّفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فرآیند استدلال ه، تداعی آزاد، درک، علم بیواسطه، استنباط، شهود، بینش، دریافت، برداشت، تلقی، ادراک، بصیرت، وجدان، آگاهی مکاشفه، الهام، کشفوشهود، حس، احسا
شاقفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام گران، ناروا، عدوانی، ازروی ستم و زور، ظالمانه، ناحق غاصبانه، زیادهستان
عصرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ، بعدازظهر، مغرب، عِشا، شب، شام، لیل، لیله آفتاب تُنک، آفتابزردی، عصرگاه، عصرگاهان، پسینگاه، غروبگاه، آخر وقت غروب، تنگغروب، گرگومیش تاریکی شب،
تَهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد تَه، بُن، پایه، قاعده، تکیهگاه قعر، کَف، شکم، زمین، تحت، سطح زیرین ◄ پایینی ریشه، بیخ، شالوده، زیربنا، بنیان، اساس، بنیاد زمین، زمینه، کف، فرش ماتح
نکوهیدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ستۀ سرزنش، قابلانتقاد، نابههنجار، ناروا، ناپسند، نازیبا، معیوب، سرزنشآمیز، ننگآور، شرم آور ناباب، غیرقابل استفاده، خراب، برگشتی، مستردشده، بر
مقابل بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد مقابل بودن، جلوی رو بودن، درجلو قرار گرفتن، جلو بودن، شاخ بهشاخ شدن اثر مخالف داشتن، تقابل داشتن مخالفت کردن، ضدیت داشتن قطب مخالفبودن
شیارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل ار، چروک، شخم، چین، آج، برش، دره تَرَک، درز، پارگی، شکاف قطع رد، جاپا، یادگار کانال موج حکاکی، کندهکاری