شایعهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط بر تأییدنشده، شایعات، هیاهو، تبلیغات، مجعولات، غیبت محاوره جنجال، یککلاغچهلکلاغ، هیاهو، سروصدا، جاروجنجال، غوغا، رسوایی، قشقرق، افتضاح، اف
آموزگار مذهبیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب بی، شارع، رسول، فرستاده، حواری، آموزگار مسائل دینی، میسیونر، مسئلهدان، مطوف، اصحاب (یارانپیغمبر)
شایع کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط یع کردن، شایعه راه انداختن، مخابره کردن، نامه نوشتن، اطلاعدادن، افشا کردن، انتشار دادن لو دادن
ایماواشاره کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه شاره کردن، اشاره کردن، بااشارهفهماندن، آمدن، اشاره زدن (داشتن) سرتکان دادن، جلب توجه کردن مسخرهکردن چشم دوختن ادا داشت
افسانهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط ه، اسطوره، ماجرایساختگی، تخیل ساختهوپرداخته، بافته، اغراق امر محال شایعه اسطورهشناسی، میتولوژی داستان، روایت
ننگفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی رسوایی، افتضاح، فضاحت جنجال، جاروجنجال، غوغا، قشقرق، شایعه عدم محبوبیت، بیاعتباری، بدنامی ازنظر افتادن، تقبیح بدبویی، زشتی، نفرتانگیزی