اندام حسیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی وست، دست▼، انگشت▼، بادکش، مژک، زبان، آنتن، شاخک، قلاب، سبیل حسگر، سنسور
سنسورفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ی، حسکننده، آنتن، آنتن بشقابی، رادار، بینی مصنوعی، میکروفن، دهنی، چشم الکترونیک، تلویزیونمداربسته، دوربین دیجیتال، احساسگر، وسیلۀ برقی شاخک، م
انگشتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی جه، چنگ، بندِ انگشت، ناخن، سبابه، شست، انبر پنجه، سبابه، اشاره، شست، ناخن قلاب، شاخک، اندام حسی▲
انبرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی نگهداری]، گازانبر، موچین، گیره، یوغ، چنگال، چنگ، یوغ، چیز تیز، انگشت قلاب، شاخک، اندام حسی نیش، تیزی غضروف، کارتیلاژ وسیلۀ درآوردن: فورسپس،