شاخصفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ه، نشاندهنده، نماینده، نماگر، اشارهکننده، انگشت، انگشت نشانه، سبابه شاهین ترازو، عقربک، فلش، پیکان، وسیلۀ اندازهگیر
شخص حملکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ص حملکننده نامهبر، نامهرسان، پستچی، ارتباطات پستی حمال، باربر، گاریچی غلام، برده منتقلکننده قایقران، دریانورد راننده، سوار حمل، انتقال
شخص غافل [حالتاسمی]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود ص غافل [حالتاسمی] آدم گریزپای ازجانگذشته بیعار، شخص تنبل [حالت صفتی ◄غافل▼]
شخص بیمارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ار، مریض، دیوانه، معلول، بستری، ناخوش مسلول، مسموم مضروب، مصدوم، مجروح مقتول، کشتهشده
شخص بیتقوافرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب وا، شخص بیدین، کافر، نفرینکننده، فحاش، بدکار، شخصلامذهب، اهریمنصفت
استقراضفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی تأمین (منابع) مالی، وام گرفتن، وام خواستن، درخواست وام، صدوراوراق قرضه (مشارکت)، قبول سپرده، پذیرهنویسی، خرید اقساطی، لیزینگ، خرید نسیه، ای
شاخصفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ه، نشاندهنده، نماینده، نماگر، اشارهکننده، انگشت، انگشت نشانه، سبابه شاهین ترازو، عقربک، فلش، پیکان، وسیلۀ اندازهگیر
مهمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی اهمیت، حیاتی، جدی، فوتی، ضروری، اصلی، عمده، شاخص، برجسته، بسزا، مخصوص ممتاز، معتبر، گرانبها، گرانمایه، معظم، عظما، امهات، اهم، عالیه، عالی با
آمارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد ، حساب احتمالات، جدول میانه، نما، مُد، متوسط، میانگین اهمیت، انحراف، انحراف نرمال، انحرافاستاندارد، منحنی توزیع برگشت، رگرسیون، همبستگی، دوسوپیوستگی،
شخص غافل [حالتاسمی]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود ص غافل [حالتاسمی] آدم گریزپای ازجانگذشته بیعار، شخص تنبل [حالت صفتی ◄غافل▼]