دشتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی هامون، فلات، صحرا، استپ، توندرا، ساوانا، بیابان، بادیه، ماهور، تپه، کوه، بلندی، زمین مرتفع، زمین هموار
رتبۀ لشگریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) گماشته، سرباز، سرجوخه، گروهبان، استوار، ستوان، سروان، سرگرد، سرهنگ، سرهنگ، سرهنگ، سرتیپ، سپهبد، سردار، سرلشکر، ارتشبد، امیر، اف
افسر نیروی زمینیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام زمینی، سرلشگر، سپهبد، سرهنگ، سرتیپ، سرگرد، سروان، استوار، گروهبان، رتبۀ لشگری وزیر جنگ، فرمانده، افسر، سالار سردار ژنرال، کاپیتان افسر
زمینفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی ین، بَر، خُشکی، ارض، قاره، سرزمین، شبهجزیره، دلتا، فلات، استپ، جلگه، دشت، توندرا، ساوانا، زمین حاصلخیز، کشور، مُلک، سرزمین خاک▼ جغرافیا▼، زم
گنبدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل به، طاق، بقعه، ایوان مدائن، گنبد فلک کلهقند، مخروط جمجمه، سَر طاق، قوس، نیمکره قارچ، چتر، سایبان، رنگینکمان سقف مکان مقدس