برهنهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ان، لُخت، عور، مادرزاد، سربرهنه، بیحجاب، پتی، لت، بیجامه، بیپوشش، بدحجاب، دکولته، بیزینت وزیور، ساده پوستکنده، باز، آشکار لختی عاری، فاقد، بدون
واردجزییات شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه واردجزییات شدن، بافتن، آسمان ریسمانبافتن، حوصلۀ مخاطب را سَربُردن
کسلکننده بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی کسلکننده بودن، بیمزه شدن، خستهکنندهشدن، سیر کردن ملول کردن، بیزارکردن، رنجه کردن، حوصله را سربردن، خسته کردن، آهسته رفتن، تکرار کردن، وارد
بیروحفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی بیروح، بیمزه، بینمک، حوصله سربر شخص لوس، شخص بیمزه، خرف، خرفت، کودن سادهپوش
رابطهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه ه، ارتباط، ربط▼، بستگی، وابستگی، نسبت، تناسب، عطف، جهت ملاحظه، التفات، عنایت، توجه علاقه، اهمیت دادن، اهمیت چرخه، سیستم، سازمان ظروف مرتبط ایجاد ار