سیاهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی اه، مشکی، سیهفام، زغالی، نوکمدادی، پرکلاغی، قیرگون سوخته، آفتابسوخته ◄ گرم شده چشمسیاه، موسیاه، سیهپوش سیهچرده، تیره، برزنگی، سیاهپوست پر
سیاه کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی سیاه کردن، کثیف کردن، تاریک کردن، سوزاندن سیاه شدن، دوده گرفتن
چیز سیاهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ، قیر، ذغال، زاغ، شب، دوده، کربن سیاهجامگان حاجی فیروز آدم سیاهپوست، زنگی، برزنگی، کاکاسیاه، تیرهپوست، سبزه
سینهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل پستان، ممه، بالاتنه قفسۀ سینه، توراکس، صدر نوک پستان، سرپستان، دگمۀ پستان سینهبند، سوتین، کرست، لباس زیر زره، جوشن
سیاه کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی سیاه کردن، کثیف کردن، تاریک کردن، سوزاندن سیاه شدن، دوده گرفتن
قلم چاپفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه چاپ، قلم سیاه، نازک تیتر، ترافیک، کامپست، هما، لوتوس، کوفی، مدیر، نسیم، نازنین، یاقوت، زر، ایرانیک، ایتالیک، فردوسی، م
چیزجزییفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی زجزیی چیز کم بها، پشیز، پول سیاه، غاز، قاز، مبلغ ناچیز، اندک، پاپاسی، پول خرد، پنی، فلس باد هوا چیزهای نادرست و بیهوده و بهدردنخور، آشغال،
مفعول واقع شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت قع شدن، مورد عمل قرارگرفتن، درمعرض بودن (قرار گرفتن)، (آفتاب، ...) خوردن، نور دیدن، سیاه شدن پذیرفتن