ادوات ناوبریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت اوبری، سکستانت، قطبنما، رادار، چراغ دریایی، نقشه سکان، لنگر، تیغۀ موتور، پارو، بادبان جیپیاس، سیستم موقعیتیابی جهانی، ماهواره لنگرگاه، مارینا، ا
عشقبازی کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت نزدیکی کردن، درهمافتادن، سکس داشتن، جفت شدن، کام برگرفتن، همآغوشی کردن، همبستر شدن، بهوصالرسیدن، بهدیگری رسیدن، بهدیگری پیوستن، همآغوش شدن نوازش
عشقبازی کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت بازی کردن، 166[نزدیکی کردن، درهم افتادن، سکس داشتن، جفت شدن، تولید مثل کردن، ازدواج کردن 894]
بالا آوردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت آوردن، استفراغ کردن، قیکردن، اُغ زدن نشخوار کردن آروغ زدن باد درکردن سکسکه کردن سرفه کردن، صدا را صاف کردن تف کردن بیرون دادن [مدفوع]
جماعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ع، جماع 166 [نزدیکی، مقاربت، جفتگیری، برخورداری، هماغوشی، وصال، تمتع، آمیزش، لقاح، جفتشدن، سکس، وطی، تولید مثل آمیزش بیننژادی، اختلاط دورگه پیوند