ضمانت سپردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی وابسته سپردن، وثیقه گذاشتن، رهنگذاشتن، گرو گذاشتن، وام گرفتن تضمین کردن، تعهد سپردن، مطمئن شدن گواهی کردن، شهادت دادن
ساده کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ه کردن، همگن کردن حذف کردن، فاکتورگرفتن تقلیل دادن بازکردن، گره گشودن، جداکردن منسجم کردن، یکپارچه کردن
ساده و بیپیرایهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه و بیپیرایه، بیتکلف، نامتکلف، خام، طبیعی، سلیس، روان، مرسل، شیوا، ظریف [کلام] بیشیلهپیله، خام، بیتزویر بیادعا، ف
[صفت] سادهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت اده، بسیط، صِرف، مجرد، محض، مطلق، یگانه کلی اولیه، ذاتی عور، بیزینت و زیور، برهنه، فارغ، تهی، خالی فاقد، عاری، منها شده سهل، آسان بیتکلف، سادهلوح
استقراضفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی تأمین (منابع) مالی، وام گرفتن، وام خواستن، درخواست وام، صدوراوراق قرضه (مشارکت)، قبول سپرده، پذیرهنویسی، خرید اقساطی، لیزینگ، خرید نسیه، ای
وجوهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ی، محل، موجودی، اعتبار، اندوخته، حساب بانکی، حسابجاری، حساب سپرده، حساب سپرده سرمایهگذاریکوتاهمدت، بلند مدت گردش نقدینگی
نابودیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود ، هلاک، تحلیل، ازبین رفتن، مرگ نسخ، ابطال اضمحلال، فساد امحا، تخریب، محو بهفراموشی سپرده شدن، فراموشی تضییع، الغا، لغو ویرانگر، چیز نابودکننده، عام
نیست شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود ، برافتادن، ازمیانرفتن، ازبین رفتن، هلاک شدن، هیچ شدن، ساقط شدن فوت کردن، بهرحمت ایزدی پیوستن، مردن جان ازدست دادن، تلف شدن بهنتیجهنرسیدن، بیهوده