سپری شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ن، گذشتن، جریان داشتن، طی شدن، منقضی شدن، چرخیدن، چرخیدن فلک، گردیدن، آمدن، برآمدن، طول کشیدن، پیشرفتن
[فعل] سپری بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان سپری بودن، گذشتن، گذشته بودن، طیشده بودن، دوران خودرا تمام کردن، زمانهاشگذشته بودن
ضمانت سپردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی وابسته سپردن، وثیقه گذاشتن، رهنگذاشتن، گرو گذاشتن، وام گرفتن تضمین کردن، تعهد سپردن، مطمئن شدن گواهی کردن، شهادت دادن
[فعل] سپری بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان سپری بودن، گذشتن، گذشته بودن، طیشده بودن، دوران خودرا تمام کردن، زمانهاشگذشته بودن
ضمانت سپردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی وابسته سپردن، وثیقه گذاشتن، رهنگذاشتن، گرو گذاشتن، وام گرفتن تضمین کردن، تعهد سپردن، مطمئن شدن گواهی کردن، شهادت دادن
گذشتهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان پایانیافته، سپری، سپریشده، تمامشده، خاتمهیافته، منقضی، بهانتهارسیده، مختومه، ختمشده، پایانی قدیم، قدیمی، دیرین، ماضی، تاریخی اولیه، ابتدایی، ب
حفظ کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تداوم اندیشه ازبَر کردن (شدن)، بهخاطر سپردن، بهحافظه (بهیاد) سپردن، بَر کردن، یادداشت کردن، طوطیوار یادگرفتن، یاد گرفتن بهخیال سپردن