ارتشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) کر، سپاه، جیش، عسکر، قوا، افواج سازمان ارتش: ستادمشترک، فرماندهی، نیرو، عملیات، دژبان، پشتیبانی، اردنانس، عقیدتی-سیاسی، اطلاعات
بیشکلیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل بیشکلی، آمورفیسم، فقدانفُرم، بینظمی، آشفتگی عدم وضوح، تاری، کوری، سیاهی، تاریکی، گرگومیش، رنگپریدگی پیدایش، مادۀ اولیه، لجه، ابر، چیز بیشکل، خمی
تاریکیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی یکی، ظلمت، خاموشی، تیرگی، ظلمات، سیاهی، شب، نیمهشب عدم وضوح، ابهام، استتار، اختفا، درپرده بودن ◄ پرده تاری، کدربودن ◄ کدر سایه، ظل
نیروی مسلحفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) وی مسلح، نفرات جلوداران، طلایه، پرچمدار گارد سلطنتی، سپاه جاوید، غلامان، ملازم نیروی انتظامی، نیروی ضداغتشاش چترباز، پاسگان، گا