رهسپار شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت سپار شدن، ترک کردن، خارج شدن، رفتن، عازم شدن، بهراه افتادن، راهی (روانه) شدن استعفا دادن بیرونرفتن، ترک منزل کردن سوار شدن، سواری کردن، حمل کردن آم
ارتشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) کر، سپاه، جیش، عسکر، قوا، افواج سازمان ارتش: ستادمشترک، فرماندهی، نیرو، عملیات، دژبان، پشتیبانی، اردنانس، عقیدتی-سیاسی، اطلاعات
تشکرکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ردن، سپاس گفتن، مرسیگفتن، ممنون بودن، امتنان داشتن، شکرگزار بودن، قدر دانستن، تصدیق کردن، پاداشدادن، جبران کردن
متشکرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی متشکر، حقشناس، سپاسگزار، شکرگزار، ممنون مرهون، رهین، مدیون، بدهکار، نمکخوار، منتکش نمکپرورده