سهم بهاندازه دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود اندازه دادن، تقسیم کردن، بهره دادن، سهیم کردن، تسهیم کردن سهم داشتن، سهیم شدن
سهمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ، بهره، سرانه، مایه، قسمت، حصه، میراث سهمیه، جیره، کوپن، بُن، بهابرگ تکه، بخش (قسمت)، جزء قاچ، پُرس، لپه، نیمه، نصفه عضو حقالشرکه
آسانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ن، سهل، راحت، ساده، میسر، عملی، قابلاجرا، بلامانع خوار بیرنج، بیتعب، سَبُک، بدون اشکال، بدونزحمت قابلاجرا، قابل تقلید، قابل
[صفت] سادهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت اده، بسیط، صِرف، مجرد، محض، مطلق، یگانه کلی اولیه، ذاتی عور، بیزینت و زیور، برهنه، فارغ، تهی، خالی فاقد، عاری، منها شده سهل، آسان بیتکلف، سادهلوح
سهم بهاندازه دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود اندازه دادن، تقسیم کردن، بهره دادن، سهیم کردن، تسهیم کردن سهم داشتن، سهیم شدن
غفلتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود یدقتی، بیمبالاتی، سهو، بیملاحظگی، اهمال، مسامحه، لغزش، تغافل، بیخبری، بیتوجهی، فراموشی آبمالی، فروگذاری، کوتاهی، قصور، فقدانوظی
بیتوجهیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود هی، ناهشیاری، بیحسیفیزیکی، بیاعتنایی، سربههوایی، فراموشی، سهو، بیملاحظگی، بیمبالاتی، سادهنگری، غفلت مشغولیت، اشتغال، مشغله، مش