ساده کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ه کردن، همگن کردن حذف کردن، فاکتورگرفتن تقلیل دادن بازکردن، گره گشودن، جداکردن منسجم کردن، یکپارچه کردن
ساده و بیپیرایهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه و بیپیرایه، بیتکلف، نامتکلف، خام، طبیعی، سلیس، روان، مرسل، شیوا، ظریف [کلام] بیشیلهپیله، خام، بیتزویر بیادعا، ف
سند مالکیتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی وابسته سند ثبتی، بنچاق، قباله، سند محضری، منگولهدار، برگه، قولنامه، انتقالنامه، قرارداد، مدرک وثیقه، گرویی، گروگان، چک سفیدامضا اعتبارنا
سند حسابداریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی حسابداری، سند، سندروزنامه اجزای سند: آرتیکل، شرح سند، حساب، کدحساب، شمارۀ (کُد) حساب، مبلغ، ریزمبلغ، جزئیات، تفکیک رقم، مبلغ بدهکار، مبلغ بس
ابزارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی آلت، وسیله، افزار، مایه، اندام، آلات، ادوات، ادات، لوازم، سلاح وسیلۀ مکانیکی، وسیلۀبرقی، اهرم، هندل، ماشین▼ برده، خادم، عروسک، مهره، روبات، آ
تقویمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان روز، هفته، ماه، سال، دهه، قرن، سده، هزاره، عصر، زمانه گاهشماری، زمانسنجی، وقایعنگاری روزشمار، سررسیدنامه، سالنامه، سالنما، ماهشمار تاریخ شمسی،
احترام نشان دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات دادن، دست بهسینه بودن، کرنش کردن، پیش پای کسی برخاستن، بلند شدن، مؤدب بودن، دست دادن، سلام کردن، دولا شدن، تعظیم کردن برپا دادن سجده کردن، بهخ
زمانهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ، گاه، فصل، دوران، عهد، زمان، هنگام، موقع، بُرهه، روزگار، دوره▲، نوبت، فرصت روز، ماه، سال، دهه، قرن، سده، هزاره ◄ تقویم عصر [باستانشناسی]، عصر حجر،
مدفوعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ] مدفوع، فضله، نجاست اجابت مزاج (معده)، ترشح، احتلام، صدور، تعرق، تراوش، سرفه خلط ◄ ترشحات▼ استول، گه، سنده، پهن، پشگل