سرودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی دن، سراییدن، آهنگساختن، آهنگسازی کردن، تنظیم کردن، ساختن، آفریدن، تولید کردن تألیف کردن، نوشتن شعر گفتن
فرسودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی تهلک کردن، ساییدن، خوردن، پوساندن، فاسد کردن، پژمردن، خشکاندن، کهنه کردن آسیب زدن▲ استفاده کردن، هدر دادن، تلف کردن
پودرشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی ده، لِه، ساییده، آسیابشده، آبساب، آشولاش، خردوخمیر، چرخشده، خمیری، ازهم پاشیده
پودر کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی کردن، آسیاب کردن، ساییدن، چرخ کردن، رنده کردن، آسیا کردن، آردکردن، مالیدن، ساییدن و نرم کردن، خوردن
شکستنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت رد کردن، دونیم کردن، ترکاندن، پکاندن، منفجر کردن، شکافتن خراب کردن، ساییدن، پودرکردن، آسیب زدن [لازم:] خرد شدن، پریدن، ترکیدن، پکیدن، منفجر شدن، تَر