سلاحفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) سلاح، حربه، تسلیحات، اسلحه▼ استفاده از اسلحه، کمانگیری، آتشباری▼ وسیله
سلاح سردفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) رد، گرز▼، نیزه▼، تبر▼، شمشیر▼ پنجهبوکس زره، جوشن، کلاهخود، خود، خفتان، لباس (یراق) جنگ جلیقۀ ضدگلوله، کاسک، کاسکت
سلاحفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) سلاح، حربه، تسلیحات، اسلحه▼ استفاده از اسلحه، کمانگیری، آتشباری▼ وسیله
وسیلۀ حفاظتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ۀ حفاظت، سلاح بازدارنده، سوپاپ اطمینان چترنجات، کمربند نجات، کمربند ایمنی، جلیقۀ نجات، کلاهخود، کاسکت، کلاه کاسکت، کلاه ایمنی، سپر
تسلیحاتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ، تولید سلاح، کارخانۀاسلحه، اسلحهخانه، زرادخانه، صنایع دفاع
دلاوریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ، دلیری، سلحشوری، جوانمردی، فتوت عمل دلیرانه، حماسه، افسانه