نشان رتبهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام پاگون، سردوشی، اِپُل، شمشیر، درجه، ستاره، نوار طلایی، یراق آستین
مدالفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ عمل ، نشان، جایزه▲ نشان افتخار، لژیون دونور سردوشی، جامۀ ویژه مدال المپیک، مدالطلا (نقره، برنز)
خبرهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه س، مجرب، باتجربه، وارد، متخصص، صالح، آزموده، ورزیده، کاردیده، آموزشدیده لایق، شایسته، باصلاحیت، صالح، سزاوار، قابل، باکفایت، آماده پخته،
شخصکارشناسفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه کارشناس، استاد، پروفسور، پزشک حاذق، متخصص▼، آیت، نمونۀ کمال، دانا دیپلمه، فوقدیپلم، کاردان، لیسانسیه، کارشناس، فوقلیسانس، کارشناس ارشد،
جایزهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ عمل خلعت، صله، عطیه، مژدگانی، مشتلق، ناز ِشصت (شست)، دستخوش، اجر، انعام، جزا، پاداش غنیمت، غنایم بنای یادبود تجلیل، اعطای سردوشی، نگاهداشت جام، ک