نوسان داشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت سان داشتن، مواج بودن، تشعشع کردن، مرتعش بودن، ضربان داشتن، تاب خوردن، آویزان بودن تلوتلو خوردن، لرزان بودن شعله، سوسو زدن، تپیدن، پتپت کردن تکان خو
اسهالفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی سانتری، بیرونروی، بیرونروش، مدفوع، اسهال و استفراغ، پیچش، کولیت وبا، اِلتور، اسهال خونی
متمرکز کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ل] متمرکز کردن، سانتر کردن مجتمع کردن متمرکز شدن تمرکز کردن، تفکر کردن
چندگانگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد ] چندگانگی، چندقسمتی، تفکیکپذیری دسی، سانتی، میلی، خمس، سدس، عشر اعشاری، کسری، کسر یکپنجم، پنجیک، یکششم، ششیک، … میکرو، نانو عشریه درصد، پورسانت