استفادهنکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی فادهنکردن، بدون چیزی سرکردن، امساک کردن، چشم پوشیدناز، اجتناب کردن، صرفنظر کردن، پرهیز کردن، پرهیزیدن نگهداری نکردن استفاده نشدن، ماندن، مصرف
در مذمت شخصی سخن گفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات سخن گفتن، هجو کردن، تخطئه کردن، توصیه نکردن، غیبت کردن، تاختن، محکومکردن، انتقاد کردن، لعنت کردن، نفرین کردن، بدگویی کردن نالیدن، ازکسی (چیزی) ن
نگهدارینکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی نگهدارینکردن، برکنار کردن، منتقل کردن، واگذار کردن، فروختن راندن، ازخود راندن، جداشدن، طلاق دادن ترک کردن (گفتن)، رها کردن، تسلیم کردن، دادن
ناراضیبودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ن، خرده گرفتن، انتقادکردن، عیب جویی کردن، ناگوار آمدن ِچیزی (کاری) برای (به) کسی، نالیدن، ازکسی (چیزی) نالیدن، ناله کردن، ناله سرکردن، شکایت
سرحالیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ، سرزندگی، بشاشت، خوشی، نشاط، شادی▼، وجد، شعف، شور، شوق، طرب رفاه، راحتی