سرودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی دن، سراییدن، آهنگساختن، آهنگسازی کردن، تنظیم کردن، ساختن، آفریدن، تولید کردن تألیف کردن، نوشتن شعر گفتن
سرزدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی لۀ رحم بهجاآوردن، دیدن کردن، عیادت کردن، احوال گرفتن، بر (به) بالین کسی رفتن، دیدار کردن
ستودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات رین خواندن، آفرینگفتن▼، تعریف کردن، ستایش کردن، چاپلوسی کردن، اغراق کردن، پربها دادن
شعر گفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه شعر گفتن، بهنظمدرآوردن، سرودن، سراییدن آهنگ ساختن ◄سرودن
نوشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ، مکتوب کردن، نگاشتن، تحریر کردن، قلم زدن، یادداشت کردن، روی کاغذ آوردن، مرقوم کردن، مندرج کردن، ثبتکردن رونوشت برداشت
تولید کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت تولید کردن، درست کردن، ساختن، تشکیل دادن آفریدن، پدید آوردن، خلقکردن، اختراع کردن، سرشتن، بهوجود آوردن، نوآوری کردن، هستی دادن، آوردن، بارآوردن، بر
افسردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی سردن، افسرده بودن، افسردهشدن، دلسرد شدن، نا امید شدن، تسلیم شدن، موفق نشدن فسردن، سردشدن دلتنگ شدن، ملول شدن، دلش گرفتن دلگیرشدن، رنجیدن آزر
قطعۀ موسیقیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ی، سروده، اثر، اپوس، کار، همراهی، آلبوم، آهنگ، متن ترانه ◄ موسیقی آوازی▼ سونات، اورتور، واریاسیون، سمفونی، کنسرتو، کنسرتو گروسو، کانتاتا، اپرا ا