سرخفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی سرخرنگ، زرشکی، جگری، آجری، لاکی، سرخابی، آلبالویی، احمر، عنابی، مرجانی، اناری، عقیقی، پشتگلی، یاقوتی صورتی
سرخیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ] سرخی، گداختگی، التهاب چیز قرمز: چغندر، لبو، آلبالو، گوجهفرنگی، یاقوت، عقیق، آتش، لُنگ سرخک، سرخجه، بیماری پوستی آدم سرخپوست
سرخود عمل کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام عمل کردن، خودمختار بودن، ولگشتن، آزاد بودن، بهخواهشهای نفس تسلیم شدن
ساختارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی اختار، بافت، ساخت، زیرساخت، شبکه، آرایش طرح، الگو، ساختمان، سامانه، ترکیب، بافت متقاطع زیربنا، استخوانبندی، اسطقس (اسوقس)، روبنا، بدنه، پیک
ساختاریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی ] ساختاری، ارگانیک، سازمانیافته زیربنایی، روبنایی، زیرساختی ساختاریافته، منظم، مرتب
سرخیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ] سرخی، گداختگی، التهاب چیز قرمز: چغندر، لبو، آلبالو، گوجهفرنگی، یاقوت، عقیق، آتش، لُنگ سرخک، سرخجه، بیماری پوستی آدم سرخپوست
لوازم آرایشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی کآپ (مکاپ)، سرخاب، پودر، روژ گونه، سایهچشم، فرمژه، مداد چشم، ریمل، لاکناخن، ماتیک، کرم، کرمپودر، پنکک (پنکیک) سفیداب، سرمه، وسمه وسایل آ
ناکامفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تداوم اندیشه دلسرد، نامراد، سرخورده، واخورده، ناموفق، مأیوس، نومید، دستازپادرازتر، دلشکسته، افسرده شکستخورده گلهمند، منعشده ◄ ممنوع بینظم، سازماننی
سایربیماریهافرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی بیماریها، امراض عصبی، بیماریعفونی عفونت▲، آرتروز، آفتابزدگی، آلزایمر، باد فتق، بادِ سرخ، آپاندیسیت، آپاندیس، آویزه، اِبولا، اسکوربوت، الکلیس
پختنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت پخت کردن، آشپزیکردن، طبخ کردن کباب کردن، برشته کردن، بریان کردن، سرخ کردن، تفت دادن، داغ کردن، بو دادن بار گذاشتن(گذاردن)، بار کردن، بهدم پختن، دم