هول کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی سراسیمه شدن، دستپاچه شدن، خود را باختن، مضطرب شدن، کلافه شدن، ترسو بودن، اطمینان نکردن، شککردن زهرهترک شدن
گیجفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ، خیره، حواسپرت، مَنگ، پریشان، آشفته، سراسیمه، تهییجشده، ناراحت مضطرب، مشوش، آشفتهخاطر، آشفتهحال، پراکنده، دلواپس، بیتاب، بیقرار، برآ
بهنحو ناآمادهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی د] بهنحو ناآماده، بدون آمادگی فیالبداهه، بیمقدمه، باعجله، سراسیمه، بادستپاچگی قبل ازموعد، زود دیرترازموعد، باتأخیر بیفکرانه، بیمطالعه، ع
عجولفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه عجول، شتابزده، دستپاچه، بیتأمل سراسیمه، باشتاب، مثل باد (برق، ...)، سریع، عجولانه، هولهولکی زود