آشکار شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط ن، روشنشدن، تجلی کردن، متجلی شدن، آفتابی شدن، برملا شدن، برآمدن، پدید آمدن، برخاستن، پیداشدن، ظهور کردن، امتحان پس دادن، روشن و آشکار شدن ما
اقدامات جنگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ات جنگی، بسیج، سربازگیری، آمادگی سربازی، خدمت وظیفه، اجباری، خدمت سربازی، ضرورت، احتیاط، اضافهخدمت بیدارباش، آزاد! خبردار! پهل
صفات بیماریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی یماری، لاعلاج، درمانناپذیر، ناعلاج، مسری▼ بومی، گرمسیری، سردسیری
فراگیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ه، دامنهدار، پردامنه، بیمرز، سراسری، اپیدمیک، جهانی، جهانشمول، شامل، جامع، حاضر پراکنده، متفرق پهناور، عریض، عریضوطویل، وسیع هوادار