سازشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی وابسته ، سازشکاری، مصالحه، مدارا، مسالمت، سازگاری، تسلیم، گذشت، آشتی بدهبستان، زدوبند، بندوبست، گاوبندی، ساختوپاخت، ساختوساز، تبانی، تو
سازش کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی وابسته کردن، مصالحه کردن، ساختن، امتیاز دادن، زیر بار (چیزی) رفتن، کوتاه آمدن، راه آمدن، مدارا کردن، شُل گرفتن، تقسیم کردن موافقت کردن، پذی
سایر پوشیدنیهافرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد مالگردن، پاپیون، دستار، کمربند، دستکش، سردست، مچپیچ، مچبند، کلاه، دستار، عرقچین، دستمال، پیشبند، یقه، یخه، آفتابگیر، آفتابگردان، آهارمهره، آستی
شگفتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی فت، شگفتی، تعجب، اعجاب، حیرت، بهت، تحیر ستایش، تحسین، عشق، پرستش پریشانی، حیرانی، سرگشتگی، اضطراب حرمت، ترس آمیخته با احترام، شیفتگی، خشیت،
تحسینفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات آفرین، استقبال، اقبال، پسند، رضایت (خرسندی)، موافقت، تأیید، تصویب، ترجیح، ستایش▼ تقدیر، قدرشناسی، اکرام، حقشناسی اعجاب، شگفت، احترام پذیرفتن، پ
منفعلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت منفعل، بیحال، بیاراده، مفعول▲ ساکن، بیحرکت، بیجنبش، بیجان، بیرمق، کمتحرک، سست، ضعیف، کرخ، کرخت، خوابرفته، بیحس، لخت، مرده اجرایی قابل-، ، -
مذهب اکثریتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب کثریت، مذهب اصلی، شیعه، شیعۀ اثناعشری، سنی کاتولیک، پروتستان، ارتدوکس کلیسا سایر فرقهها و مذاهب فرعی ◄ فرقه پیرو فرقههای مذهبی مختلف ◄ آدم دیندار
روایتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه تان، قصه، حکایت، رمان▼، حدیث، مقامه، تفصیل، متل، متلک، امثال، امثالوحِکَم، امثله سایر آثار ادبی: زندگینامه▼، رمان▼ کت