گستاخ بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ستاخ بودن، بیادب بودن، توی چشم کسی نگاه کردن، خیره نگاه کردن، شرم نداشتن بیشرم، بی ادب بودن چشمچرانیکردن، خوردن گستاخی کردن، پررویی کردن،
لیوانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام م، کوزه، باده، پیاله، ساغر، گیلاس، استکان، فنجان، پیمانه، استکان و نعلبکی، استکانشستی، استکان کمرباریک، انگاره، گیره، جااستکانی کاسه▲، کوزه▲ کُپ
پاسخفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود پاسخ، جواب، واکنش، ستاده، ستانده سزا، عوض، اجابت، پاداش پاسخگویی، جوابگویی ستیز فیدبک، بازخور وظیفه
ارتشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) کر، سپاه، جیش، عسکر، قوا، افواج سازمان ارتش: ستادمشترک، فرماندهی، نیرو، عملیات، دژبان، پشتیبانی، اردنانس، عقیدتی-سیاسی، اطلاعات
مستیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ] مستی، سُکر، عدم اعتدال شُرب خمر، میگساری، عیاشی، نوشیدن شراب کِیف، بیخودی، نشئگی، خلسه سکسکه، لغزش زبان، مشکلِ سخن عربده بزم، شرب ساغرریزی خما