سبزفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی زیتونی، زمردی، یشمی، اطلسی، ماشی، سبز تیره، مغزپستهای، پستهای، پوستپستهای
سبدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام زنبیل، ساک، کیسه▲ طبق، خوانچه، تبگ، سینی، شانه گهواره، ننو، قنداق، قنداقه، تخت نوزاد، تختخواب بچه سبدحصیری، حصیر، سبد لباس سبد دستهدار، ساک، کی
سَبُکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ عام سَبُک، کموزن، خفیف، مختصر، خُرد قابل حمل، پُرتابل، تاشو فرّار ورآمده رقیق شناور، غوطهور بالارونده
سازفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ز، وسیلۀ موسیقی، سازهای زهی، بادی، چوبی، برنجی، کوبشی▼ ارکستر، موسیقیدان نوازندگی، اجرا 725 ◄ موسیقی وسایلمربوط بهنوازندگی: آرشه، مترونوم، مضر
نرم رفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل ، سُر خوردن، سُریدن، لغزیدن، شناور بودن، سُبک پریدن، لیز خوردن، روان حرکت کردن
نقش داشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت اثر کمکی داشتن، تاثیر داشتن، سهیم بودن، تقویت کردن، ایجاب کردن، سبب بودن، سهم داشتن، منجر شدن ترویج کردن، زیر بالوپر خود گرفتن، تشویقکردن، حمایت کر
انگیختنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام یختن، برخیزاندن، برانگیختن، برانگیزاندن، بیدار کردن، بلند کردن، فعال کردن، مهم بودن سبب شدن تحتنفوذ درآوردن، برآن داشتن، تحریککردن▼ از
بیتفاوت بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی بیتفاوت بودن، اهمیت ندادن، یکدستی گرفتن، دست کم گرفتن، سبک داشتن تفاوت نکردن، فرقی نداشتن، بی اهمیت بودن، ناچیز بودن بیچاره بودن
دیر بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ل] دیر بودن، کار ازکار گذشتن دیر آمدن، تاخیر داشتن، تاخیر کردن، دیرکردن، دست بهدست کردن، جا ماندن دیرکردن، تأنی بهخرج دادن، استخاره کردن، درنگ کرد