ساده کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ه کردن، همگن کردن حذف کردن، فاکتورگرفتن تقلیل دادن بازکردن، گره گشودن، جداکردن منسجم کردن، یکپارچه کردن
سایر پوشیدنیهافرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد مالگردن، پاپیون، دستار، کمربند، دستکش، سردست، مچپیچ، مچبند، کلاه، دستار، عرقچین، دستمال، پیشبند، یقه، یخه، آفتابگیر، آفتابگردان، آهارمهره، آستی
سایر خوردنیهافرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت خوردنیها، تنقلات، هلههوله، مزه آدامس، جویدنیها، آدامس بادکنکی، پفک (پفکنمکی)، پفکی هوسانه، ویارانه
طرح کلیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد سایه، مسوده، اتود، طرح، انگاره، نقشۀ ساده، نقشۀ برجسته، پروفیل، طرح بیرونی، شبح، سایهنما، سیاهسایه، طرح دورهبر دوره، حاشیه، لبه، کناره چارچوب، پل
محفوظفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی حفوظ، پوشیده، لباسپوشیده، ملبس، محجبه، مستور درپرده، درسایه، سایه زرهپوش، دوجداره حمایتشده مضبوط چشمبسته
سایبانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد تر، آفتابگیر، آفتابگردان، بارانگیر، پرده، پلک، مژه آلاچیق ≠ سایه ◄تاریکی
[صفت] سردفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی سرد، خنک، بارد، سردشده، سایه زننده، پاییزی افسرده، نشسته، آرمیده سردسیر