سازفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ز، وسیلۀ موسیقی، سازهای زهی، بادی، چوبی، برنجی، کوبشی▼ ارکستر، موسیقیدان نوازندگی، اجرا 725 ◄ موسیقی وسایلمربوط بهنوازندگی: آرشه، مترونوم، مضر
سخنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه سخن، گفتار، کلام، گویش، قوۀ ناطقه ادا، اعلام شفاهی، بیان، بیان مطلب، بیان مقصود، افادۀ مرام، بهزبان آوردن، ایراد، عرض
صدای سخنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی دای ساده، سیلاب، بخش، واج، واکه، حرف صدادار، حرف بیصدا، ندا، سخن کلمه آهنگ، غنه، مصمت
صریح سخن گفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ] صریح سخن گفتن، صراحت داشتن، افشاکردن راست گفتن خام بودن
نوسان داشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت سان داشتن، مواج بودن، تشعشع کردن، مرتعش بودن، ضربان داشتن، تاب خوردن، آویزان بودن تلوتلو خوردن، لرزان بودن شعله، سوسو زدن، تپیدن، پتپت کردن تکان خو
احتراماتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ت فائقه، عملمؤدبانه، استقبال رسمی، گارداحترام، سان، سان دیدن، تعظیم، کرنش، تاج گل، برپا، آش پیش پا، آش پشت پا، مصافحه، ابراز احساسات، سخنرانی اس
صففرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ه، جماعترونده، رژه، ستون مشایعت کنندگان، جماعت مشایعین کوچ کارناوال، نمایش باشکوه، جشن، روز مخصوص کاروان، قافله، ملتزمینرکاب، قطار، ستون یک، زنجیره،
خرامفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت هرفتن، وضعبدن، هیئت، تیپ، نحوۀ گام برداشتن، گام شمرده (آهسته، ...)، قر، حرکت موزون، رقص پیادهروی گام، قدم، جست، پرش، دو، مارش، رژه، سان چهارنعل، ی