سازشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی وابسته ، سازشکاری، مصالحه، مدارا، مسالمت، سازگاری، تسلیم، گذشت، آشتی بدهبستان، زدوبند، بندوبست، گاوبندی، ساختوپاخت، ساختوساز، تبانی، تو
سازش کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی وابسته کردن، مصالحه کردن، ساختن، امتیاز دادن، زیر بار (چیزی) رفتن، کوتاه آمدن، راه آمدن، مدارا کردن، شُل گرفتن، تقسیم کردن موافقت کردن، پذی
سازفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ز، وسیلۀ موسیقی، سازهای زهی، بادی، چوبی، برنجی، کوبشی▼ ارکستر، موسیقیدان نوازندگی، اجرا 725 ◄ موسیقی وسایلمربوط بهنوازندگی: آرشه، مترونوم، مضر
سازفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ز، وسیلۀ موسیقی، سازهای زهی، بادی، چوبی، برنجی، کوبشی▼ ارکستر، موسیقیدان نوازندگی، اجرا 725 ◄ موسیقی وسایلمربوط بهنوازندگی: آرشه، مترونوم، مضر
نوسان داشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت سان داشتن، مواج بودن، تشعشع کردن، مرتعش بودن، ضربان داشتن، تاب خوردن، آویزان بودن تلوتلو خوردن، لرزان بودن شعله، سوسو زدن، تپیدن، پتپت کردن تکان خو
احساس کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عواطف عام ساس کردن، احساسات داشتن، تأثیر پذیرفتن، بهدل گرفتن، حساس بودن، تجربه کردن، دریافتن
ابرازاحساساتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات سات، کف زدن، دست زدن، آفرین گویی، تظاهرات، نگاهداشت، احترامات، عمل مؤدبانه جنجال، غوغا، سروصدا، هیاهو، هلهله