سازفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ز، وسیلۀ موسیقی، سازهای زهی، بادی، چوبی، برنجی، کوبشی▼ ارکستر، موسیقیدان نوازندگی، اجرا 725 ◄ موسیقی وسایلمربوط بهنوازندگی: آرشه، مترونوم، مضر
سازفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ز، وسیلۀ موسیقی، سازهای زهی، بادی، چوبی، برنجی، کوبشی▼ ارکستر، موسیقیدان نوازندگی، اجرا 725 ◄ موسیقی وسایلمربوط بهنوازندگی: آرشه، مترونوم، مضر
نواختنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی نوازندگی کردن، ساز زدن، زدن، موسیقینواختن، اجرا کردن آکورد گرفتن، ضربهزدن، آرشه کشیدن، دمیدن همراهی کردن، همنوازی کردن ساز کردن سوت زدن (کشیدن)
موسیقی آوازیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی پرا، ترانه، سرود، آواز، آهنگ، نغمه، ساز، سازوآواز، سازونواز، ترانۀ محلی، لالایی، تصنیف، همراهی ترجیع، مرصعخوانی تحریر، غلت، انواع تحریر، بلبلی،