سازگاریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه ازگاری، اتفاق، انعطاف، وفق، توافق، نظر موافق تطبیق قرارداد اجتماعی، قرارداد اجماع، اتفاق نظر هارمونی، هماهنگی، همفکری رضایت، تأیید سازش، آشتی، صلح،
سازگارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه ، هموار، مساعد، جور، باب دندان، مناسب حال، برازنده، جفتوجور، همساز، موافق، همطراز مناسب، قابل انطباق، پذیرا هماهنگ، همزمان قراردادی مانعةالخلو
سازگار بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه ودن، آمدن، خوردن، ساختن، جفت شدن، جفت (جور) بودن، برازنده بودن، برازیدن، باهم خواندن، تناسب داشتن، درستبودن، درست درآمدن، منطبق بودن مناسب بودن، مص
سازگار کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه ردن، میزان کردن، تعدیلکردن، تنظیم کردن، بستن، هماهنگ کردن، خوراندن درخود حل کردن قالب زدن، همگن کردن کوک کردن، روی موج صحیح انداختن، کانال راانتخاب
ساختاریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی ] ساختاری، ارگانیک، سازمانیافته زیربنایی، روبنایی، زیرساختی ساختاریافته، منظم، مرتب
ناسازگاریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه سازگاری، اصطکاک، تعارض، مخالفت، ضدیت، عدم توافق، نظر مخالف عصیان، عدم تطبیق جدل، مناظره، مشاجره، مناقشه، برخورد، جدال، جنگ اختلاف، تفاوت، مغایرت، ا
تغییر دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر دادن، عوض کردن، تبدیلکردن، تنوع بخشیدن، جرح و تعدیل کردن گشاد کردن، تنگ کردن تصحیح کردن، اصلاحکردن، بهتر کردن، نو کردن ازشکل طبیعی خارج کردن، تغییر
سازگاریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه ازگاری، اتفاق، انعطاف، وفق، توافق، نظر موافق تطبیق قرارداد اجتماعی، قرارداد اجماع، اتفاق نظر هارمونی، هماهنگی، همفکری رضایت، تأیید سازش، آشتی، صلح،
گواراییفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی گوارایی، سازگاری، سالم بودن، صحت، سلامت تازگی خوشگواری هوای پاک، هوای آزاد، آب چشمه، روغن حیوانی تندرستی
سازشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی وابسته ، سازشکاری، مصالحه، مدارا، مسالمت، سازگاری، تسلیم، گذشت، آشتی بدهبستان، زدوبند، بندوبست، گاوبندی، ساختوپاخت، ساختوساز، تبانی، تو