سادگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت سادگی، یکدستی، خلوص▼، همگنی صِرفِ چیزی تسهیل، سادهسازی، سادهگردانی، حذف، فاکتورگیری، برطرفسازی سرراستی، قابلیت درک، سادگی [کلام] بیتکلفی، خامی
ساده کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ه کردن، همگن کردن حذف کردن، فاکتورگرفتن تقلیل دادن بازکردن، گره گشودن، جداکردن منسجم کردن، یکپارچه کردن
سادهلوحفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط باور، زودباور، سادهدل، فریفته، فریبخورده، هالو، گول، خنگ، پخمه، پپه، دهنبین [صورت صفتی:] بیتزویر، دستوپاچلفتی
سادگی [کلام]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه [کلام]، فقدان زینت، عدم تکلف، اصالت، خلوص، سادگی، روانی، سلاست، شیوایی، ظرافت کلام قابلیتدرک رُکگویی، صراحت، بیادبی،
سادگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت سادگی، یکدستی، خلوص▼، همگنی صِرفِ چیزی تسهیل، سادهسازی، سادهگردانی، حذف، فاکتورگیری، برطرفسازی سرراستی، قابلیت درک، سادگی [کلام] بیتکلفی، خامی
سادهلوحفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط باور، زودباور، سادهدل، فریفته، فریبخورده، هالو، گول، خنگ، پخمه، پپه، دهنبین [صورت صفتی:] بیتزویر، دستوپاچلفتی
سادگی [کلام]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه [کلام]، فقدان زینت، عدم تکلف، اصالت، خلوص، سادگی، روانی، سلاست، شیوایی، ظرافت کلام قابلیتدرک رُکگویی، صراحت، بیادبی،
[صفت] سادهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت اده، بسیط، صِرف، مجرد، محض، مطلق، یگانه کلی اولیه، ذاتی عور، بیزینت و زیور، برهنه، فارغ، تهی، خالی فاقد، عاری، منها شده سهل، آسان بیتکلف، سادهلوح