مقدمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ] مقدم، پیش، پیشین مقدم درمکان ◄ جلویی جلوتر ارجح، اولی، مهم پیشرو، متبادر، پیشیگیرنده و شتابنده پیشیگرفته مذکور، یادشده، نامبرده، مزبور، ذکرشده،
مدارک حسابداریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی سابداری، ضمایم اسناد، اوراقبهادار، سندمالکیت، سوابق و مدارک، پیشینه چک، سفته، برات، اسکناس، پول، سندمالکیت برگۀ مخارج، گزارش تنخواه، فاکتور،
پردازش دادههافرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد هها، دادهپردازی، پردازش، پروسس، انفورماتیک، سایبرنتیک، آیسیتی، فنآوری اطلاعات و مخابرات، مخابرات نرمافزار، برنامۀکامپیوتری، برنامهنویسی، مهندس
نوآوریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه ، خلاقیت، ابتکار، ابتکار عمل، ابداع، اختراع، قوۀ تخیل، تخیل، آفرینش، خلقت، تولید نوی، تازگی، اصالت فردیت، آنرمال بودن سابقه نداشتن، عدم تشابه رَویه
بدن انسانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ، تن، پیکر، آغوش، ارگانیسم، هیکل، قواره، اندام، قدوقواره، بالا، قدوبالا، قدوقامت جان، روح کالبدشناسی، علوم پزشکی، اندام، ماهیچه، مفصل، عضله قامت