زیستنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی زیستن، زندگی کردن، زندگانیکردن، زنده بودن نفس کشیدن، دم زدن ماندن، هستن، پلکیدن
زینتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ر، زیب، پیرایه، آذین، تجمل، آرایش، تزیین▲ زینتآلات، باباغوری، آب طلا، اشک (اشگ)، مدال زرق و برق، طمطراق جواهرات▲
زندگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی زندگی، زیست، وجود، حیات، جان شادابی، طراوت، سرزندگی زندگان تجدید حیات، رستاخیز، احیا زایش ◄ تولید، تولیدِمثل، زادوولد زیستشناسی، گیاهان، حیوانا
زیستشناسیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی تشناسی، بیولوژی بافتشناسی، باکتریشناسی، جانورشناسی، گیاهشناسی محیط زیست، اکولوژی بومشناخت
گیاهشناسفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی شناس، مهندس کشاورزی، داروساز، باغبان فروشندۀ گیاهان طبی، عطار برزگر، کشاورز مهندس منابع طبیعی (آبخیزداری، محیط زیست،...)
محیطفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ، پیرامون، دور، دوروبر، گرداگرد، طولوعرض، محدوده، طرف، مجاورت جو، متن حاشیه، کناره، لبه، دور، گرد، اطراف، اکناف، اطرافواکناف، حدود، محیط بیرونی، ح
کرۀ زمینفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ عام دنیا، زمین، جهانخاکی، آفاق، ارض، عالم، پوسته، حرکت قارهای اطلس، نقشۀ دنیا، نقشه دنیای قدیم، ینگهدنیا، سرزمین عالم سفلی، کرۀارضی، کرۀ خاکی، خشک