زیرکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه ک، همهفنحریف، هشیار، هوشیار، تیز، بادستوپا، زرنگ، باهوش ناقلا، حیلهگر، محیل، حقهباز، مکار، داهی، فریبکار، بدکردار، نخاله، ناتو، آفَت،
زیرکیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه کی، چارهگری، دانایی، استادی، زرنگی، مهارت، دانش، تخیل حیلهگری، مکاری، کلاهبرداری، دودوزهبازی حیله، مکر، کید، فریب
زیرکبودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه زیرکبودن، چاره کردن، زرنگیکردن، فینس کردن، مانور دادن کلک زدن، حیله کردن
زیرکبودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه زیرکبودن، چاره کردن، زرنگیکردن، فینس کردن، مانور دادن کلک زدن، حیله کردن
آدمناقلافرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه قلا، زیرک، آبزیرکاه، نیرنگباز، شخص پنهان شده خرابکار الخناس
باهوشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال وش، سریعالانتقال، زیرک، هوشیار، اژیر، زرنگ، تندذهن، نابغه، دانا، فهیم، چیزفهم، هوشمند، بخرد، باذکاوت، داهی مکار، زیرک دارای سلامت عقل، فهم
فریبکارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط بکار، محیل، حیلهگر، آبزیرکاه، دغل، شیاد، نادرست، زیرک همهفن-حریف، بازیگر مکار، حقهباز، مردمفریب، مردمرنگکن، مکاره، پُرفریب، خائن چموش
فراستفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال فکر، هوش، سرعت انتقال، تیزهوشی، زیرکی، ذکاوت، کیاست، درایت، آگاهی، بینش، بصیرت▼، خِرَد▼، فرزانگی، هوشمندی، فطانت، استعداد، ذوق زیرکی شعور ض