زشتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی زشت، بدریخت، کریهالمنظر، کثیف، ناپاک نفرتانگیز، کریه، رکیک، شنیع ناآراسته، نازیبا، بدلقا، بدلعاب، بدگل، ناگیرا، اکبیری ناگوار، وخیم انکرمن
زشت کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ، بیرنگ کردن، پژمردن، مجروح کردن، چرک کردن، بیرنگکردن، کثیف کردن
زینتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ر، زیب، پیرایه، آذین، تجمل، آرایش، تزیین▲ زینتآلات، باباغوری، آب طلا، اشک (اشگ)، مدال زرق و برق، طمطراق جواهرات▲
زندگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی زندگی، زیست، وجود، حیات، جان شادابی، طراوت، سرزندگی زندگان تجدید حیات، رستاخیز، احیا زایش ◄ تولید، تولیدِمثل، زادوولد زیستشناسی، گیاهان، حیوانا
زیستشناسیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی تشناسی، بیولوژی بافتشناسی، باکتریشناسی، جانورشناسی، گیاهشناسی محیط زیست، اکولوژی بومشناخت
تلف شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی دن، هلاک شدن، جان خودراازدست دادن، نیست شدن خفه شدن، غرقشدن خراب شدن، متلاشی شدن، تجزیه شدن زیر آوار ماندن، سوختن کشته شدن، بهقتل رسیدن، اعدام
گیاهشناسفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی شناس، مهندس کشاورزی، داروساز، باغبان فروشندۀ گیاهان طبی، عطار برزگر، کشاورز مهندس منابع طبیعی (آبخیزداری، محیط زیست،...)
صدادارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ر، باصدا، مصوت، پرسروصدا، رسا، قابلشنیدن، شنیدنی، مسموع، طنینانداز، مرتعش زیر، بالا، غنهای، مدی