زیادهروی کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات هروی کردن، بار کردن، درگناهغلتیدن، خوشگذرانی کردن، ولخرجی کردن، وافر بودن، مست شدن، پرخوریکردن، معتاد شدن
زیادتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ئد بودن، زیادی، اضافی، فزونی، افزونی، بیشی، حشو اشباع، پربودن، سرریز زایده، مازاد اغراق، مبالغه
زیاندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی بدون سود، ضررده، زیانآور، بینفعوفایده، بیصرفه، بیسکه بایر، بی ثمر ناموفق
معلولفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ] معلول، اثر، ثمر ثمره، رویش (جوانه)▼ محصول، زاده، فرآورده نتیجه، دستآورد، برآیند، عاقبت، بازتاب، فرجام کار، دنباله، پیآمد حاصل، عایدی، دخل، ماحصل
عدم اعتدالفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات سم] عدم اعتدال اسراف، زیادهروی، افراط، پرخوری، مصرفگرایی، ریختوپاش، بریزوبپاش، زیادت، نفسپرستی تفنن
پُرکاریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه ، فعالیت زیادی، زیادهروی، دخالت، فضولی، دستی درهر بدوبدو، اشتغال، گرفتاری، مشغولیت
فزونیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت نی، فراتری، پا فراترگذاشتن، زیادهروی، توسعهطلبی، دستیازی، افزونخواهی، مالپرستی دستدرازی، تعدی، تجاوز، اشغال، غصب بسط، توسعه، انبساط برتری، قدر
مبالغهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال مبالغه، دست بالا گرفتن، بزرگنمایی، خوشبینی غلو، گزافه، اغراق افراط، زیادهروی، عدم اعتدال گزافهگویی، رجزخوانی، لافزنی چاپلوسی خودبزرگبی