دوربین [تصویربردار]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی صویربردار]، دوربین عکاسی، رفلکس، دوربین فیلمبرداری، هندیکم، دوربین دیجیتال، وبکَم، موبایل عدسی تلهفتو، زوم فیلم، ویدیو عکاسی عکس، هولوگراف، ت
عکاسیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه عکسبرداری، فوتوگرافی، سینما، هولوگرافی عکس، فتوگراف، نیمرخ، پرتره، آلبوم عکس آگراندیسمان هولوگرام دوربین عکاسی، پُلار
ناچارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام الزاماً، ناچاراً، اجباراً، بهاجبار، ناگزیر، بهناچار، برخلاف میلورضا، ازروی بیمیلی، بهطوراجبار، بهزور
وظیفهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ، الزام، تعهد، اجبار، مسئولیت، تکلیف، پا[ی]بندی، التزام، تعهد و مسئولیت، بار، احساسمسئولیت، جوابگویی، پاسخگویی، وفاداری، کار داوطلبانه، رعایت، ق
ملاحظاتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مبانی استدلال حظات، قید، شرط، شرایطمحدودکننده، اماواگر، مشخصات، خصوصیات، ویژگی الزامات، نیاز فرضیات، حدس اصلاحات، اصلاحیه، متمم امکان مفاد