شفاففرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی فاف، زلال، شیشهای، بلوری، روشن، سفید براق، صیقلی، مثل آینه، اطلسی، متالیک، جلادار، منعکسکنندۀ نور، روشن نازک، حریری متلألی، وهاج، متبلور، مصفا
شفاف بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی شفاف بودن، نور را رد کردن، زلال بودن، تهش را دیدن، مثل شیشه بودن شفاف کردن
روشنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی شن، نورانی، منور، مشعشع، مشتعل، فروزان، افروزنده آفتابگیر، آفتابی، نوردار، نورباران براق، صیقلی، دارای جلا، مثل آینه، اطلسی، متالیک، جلادار، من