زنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ، دوشیزه، بانو، خانم، خاتون، مادر سیده، حاجخانم بیبی، باجی، کدبانو، خانهدار، ملکه، عروس، سوگلی زوجه، همسر، عیال، هوو، جاری خواهر، همشیره، آبج
زن بیبندوبارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات بار، زن هرزه، بدکاره، نانجیب، پتیاره، خراب، آتشکی، ولنگوواز، خانم رئیس سلیطه
اقوامفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه ن، خویشاوندان، وابستگان، نزدیکان، اطرافیان، منسوبین، قوم و خویش، خویش، کس و کار، پیوندان، فامیل، فکوفامیل، متعلقان، متعلقین، اقارب، اقربا، الاقرب
عقدکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی کردن، بهازدواج دادن، شوهر دادن، نامزد کردن، دست بهدست همدیگر دادن، دختر دادن و دختر گرفتن، ناف کسیرا با (به) نام دیگری بریدن، انتخاب ک
زن بیبندوبارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات بار، زن هرزه، بدکاره، نانجیب، پتیاره، خراب، آتشکی، ولنگوواز، خانم رئیس سلیطه
انبارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی زن، منبع، آبانبار، دپو، تانک، کانتینر، منبع آب، آبگیر، بانک، بانک خون، انباره، خازن، [ الکترونیک160] توده، کومه، بار، انباشت بقچه، دسته، مقد